آدما از هم که دور میشن
سلام سرد هم به زور میگن
آدما از مرگ و خون میگن
با صدتا حسرت به گور میرن
آدما از هم که دور میشن
سلام سرد هم به زور میگن
آدما از مرگ و خون میگن
با صدتا حسرت به گور میرن
آآآ ... چه قد عقده نگه داشتم تو دل پیرم
چه دوییدم و فهمیدم رو تردمیلم
وقتی منو دیدی بهم میگی چه قبراق شدی
ولی من میدونم از تو چه قد ترکیدم
اون آدما که نوکرتن بهت میگن
با چن تا کلام چرب‌زبونی بهت میگن
کافیه که بلااستفاده بشی
اونوقت می بینی که مثه یه تیکه ورق جرت میدن
قفلی!
حرف دلو به غریبه گفتی
واسه زخمت همّ مرحم نیس
صلیب سرخی!
بدو که رسید هولت دادن سریع بیفتی
رو تله موشی که پیدا می کنی پنیر مفتی
یاد نگرفتم از کسی درس اتحاد
فقط یاد دادن که برم جلو با ترس و اظطراب
تجربه‌هام بهم قصه داد
تا مثله باد استفاده کنم از این استعداد
چه نقشه ها که پشت سرم واسم میچینن
منم از اینکه فکرشون کوتاهه ماتم می‌گیرم
واسم مهم نیست!
من که پای کارم میشینم
ولی خیلی غمنگیزه وقتی دارم میبینم
آدما از هم که دور میشن
سلام سرد هم به زور میگن
آدما از مرگ و خون میگن
با صدتا حسرت به گور میرن
آدما از هم که دور میشن
سلام سرد هم به زور میگن
آدما از مرگ و خون میگن
با صدتا حسرت به گور میرن
گوش کن ...
خب ما سطحی ترین مشکلاتو عمیق می‌بینم
و عمیق‌ترین مشکلاتمونو سطحی میگیریم
و حال می‌کنیم همدیگه رو زخمی ببینیم
قسطی حال میدیم
آخر همه رو نقدی میگیریم
وقتی میمیریم چشما میشه ماتم و خون
ترفیع میگیریم و تازه میشیم آدم خوب
یادمه خوب
من تموم اینا رو دقیقا به چشمم
دیدم همه رو کلمه کلمه از رو حقیقت نوشتم
اونم اینه که تو فقط داری نقشه‌هاتو میچینی
وقتی میرسی به قدرت و اون بالاها میشینی
مراقب رفتارت با آدما باش
یه روزی برمیگردی پایین همون آدما رو می‌بینی
حالا خدا باهات حال کرده
ولی کنارشم برات یه چاه کنده
یعتی که وقتی رفتی تو فاز قدرت
یهو دیدی شدی کامند کارمندت
من این بحثو اینجا مطرح می‌کنم
هرچند میدونم همینم سرنخ میکنن
نشستن با مغز خرابو هر لحظه تو فکر
که تورو له کنن یه گله اهل کوفه
اونا فقّط میرن به دنبال حاشیه
و خب وصل هدف فقط فروپاشیه
ها؟ چیه؟
نکنه می‌خوای بگی فقط
نه فقط ... ببین! به همین میگن حاشیه
اونا که گنده کردنت واسشون راحته
اولاش تنها فکر و ذکرشون حمایت
بهت میگن کم نیار برو جلو وا نده
تا گنده شدی یهو میکنن تو ...
آدما از هم که دور میشن
سلام سرد هم به زور میگن
آدما از مرگ و خون میگن
با صدتا حسرت به گور میرن
آدما از هم که دور میشن
سلام سرد هم به زور میگن
آدما از مرگ و خون میگن
با صدتا حسرت به گور میرن
راستش ...
بهم گفتن که تو این کارم وصیت کنم
ترجیحا می‌خوام تمرکز رو مسیرم کنم و
وصیت واسه من به معنای حرف آخره
که بعدش سکوته واسم سختخ باورش
سکوت من و تو یعنی این که دیگه همین که هست رو قبول کنیمو
بری تو لاکتو صداتو بکشی تو دل شهرو تموم کنی
چون که زندگی دشواره چشمات پراشکه
دوشواره چی بگم؟ از سه‌شوار گذشته!
خنده داره ولی داخلش یه تلخه
نتیجه اینه که سکوت تنها حاصلش یه زخمه
زخمه کاری که مغزتو از درون پاشید
مهم اینه که هرجوری دوست داری همون باشی
من که تا چشم دور و بریامو دور می بینم
میشینم و یه کارتون می‌بینم
هنوز با گیر دادن‌های مادرم جون می‌گیرم
هنوز با دمپایی از سر کوچه نون میگیرم
هنوز تو اوج بلندی از همه خوارترم
هر چی پخته بشم باز از همه خام ترم
رییس هم که بشم واسه وطن کارگرم
اینارو نوشتم تا از این دنیا لال نرم
آدما از هم که دور میشن
سلام سرد هم به زور میگن
آدما از مرگ و خون میگن
با صدتا حسرت به گور میرن
آدما از هم که دور میشن
سلام سرد هم به زور میگن
آدما از مرگ و خون میگن
با صدتا حسرت به گور میرن
آآآ ... یاس